شمسالدین محمد بن یحیی اسیری لاهیجیاَسیریِ لاهیجی، شمسالدین محمد بن یحیی بن علی گیلانی د ۹۱۲ق/ ۱۵۰۶م، عارف، شاعر و از مشایخ سلسله نوربخشیه که «اسیری» تخلص میکرد و بدان شهرت یافت. ۱ - تولداز سال ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست. اینکه برخی از معاصران او را متولد حدود سال ۴۰ق دانستهاند [۱]
حسن فسایی، فارسنامه ناصری، ج۱، ص۱۹۵، بهکوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۳۶۷ش.
درست نیست، زیرا وی در ۴۹ق که دست ارادت به سید محمد نوربخش د ۶۹ق داده، در «عنفوانِ شباب» بوده است، جوانی که «علوم صوریه» را تحصیل کرده بود و میتوانست به تنهایی و پنهان از بستگان به سفر رود [۲]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۳]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۶، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۴]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۵۶، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
در این هنگام ظاهراً بایستی در حدود ۶ یا ۷ ساله بوده باشد، از اینرو میتوان گفت که ولادت او به تقریب در حدود سال ۳۳ق و قطعاً در لاهیجان یا نواحی آن بوده است.۲ - توبه به دست نور بخشاسیری در زادگاه خود مقدمات علوم ظاهری را فرا گرفت و درد «عشق معرفت» در او پیدا شد و در رجب ۴۹ با یکی از ابدال همان نواحی آشنایی حاصل کرد و به راهنمایی او به خدمت سیدمحمد نوربخش که در آن هنگام در روستای شَفت، از نواحی گیلان، اقامت داشت، رسید [۵]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۵۲-۵۶، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
نوربخش او و دو سالک دیگر را که به طلب دیدار شیخ با وی همراه شده بودند، با آغوش باز پذیرفت و گرامی داشت. اسیری روز پس از ورود، به دست نوربخش «توبه» کرد و از او «ذکر خفی» گرفت و پس از مواظبت و ممارست در نوافل، «ذکر چهار ضربی» را فرا گرفت [۶]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۵۷-۶۳، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
[۷]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
و در این حال، گاه به خدمت مطبخ و گاه به سامان دادن اصطبل خانقاه او میپرداخت و گاه نیز به عنوان «فرّاش آستان» به خدمت او مشغول بود. [۸]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۶۳، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
۳ - سالها در خدمت خانقاهاسیری سالها در خدمت خانقاه به سر برد. او خود این مدت را ۶ سال یاد میکند [۹]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۶، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
و در این مدت در عالم معرفت و شناخت و شهود عرفانی به تجارب و حقایقی دست یافت. [۱۰]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۶۴، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
[۱۱]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۱۲]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۱۳]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۰-۲۰، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۱۴]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۵-۱۴، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
و پیش از آنکه دوران مریدی و خدمت اسیری نزد نوربخش به ۶ سال برسد، در سلوک و معرفت به مرتبهای رسیده بود که شیخ دوبار برای او «اجازهنامه» نوشت. [۱۵]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
وی ظاهراً در ۶۵ق، پس از اخذ سومین «اجازهنامه» به قصد ارشاد مریدان، پیر و مراد خود را بدرود گفته است. [۱۶]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۱۷]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۶، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
اینکه برخی مدت ملازمت اسیری را نزد سیدمحمد نوربخش تا هنگام درگذشت نوربخش ۶۹ق، حدود ۰ سال برشمردهاند [۱۸]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶، تهران، ۳۶۵ش.
[۱۹]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۳۰، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
با نصّ گفتار و تصریح خود او مغایر مینماید. [۲۰]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۶، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۲۱]
ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۲۹ -۳۰، تهران، ۳۶۳ش.
۴ - سفر به تبریزاسیری در ۶سال ملازمت و خدمتنزد نوربخش، احتمالاً گاهگاهی به سیر و سفر میپرداخته است. چنانکه از اشارت او در اسرار الشهود [۲۲]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۴- ۵، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
برمیآید، ظاهراً در اواخر آن دوران به تبریز سفر کرده، و چند ماه در آن شهر بهسر برده است. شاید وجود برخی هواخواهان نوربخش در آن خطّه [۲۳]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۶، تهران، ۳۶۵ش.
موجب شده بود که وی برای بررسی اوضاع و احوال محل و امکان اقامت در تبریز به آن شهر سفر کند. سرانجام اسیری پس از جدا شدن از مراد خود، در شیراز رحل اقامت افکند و خانقاهی وسیع در محله لبِ آب، متصل به دروازه بابالسلام در آن شهر بنا نهاد و آن را به مناسبت شهرت شیخ خود، خانقاه نوریه نام نهاد و در آن به ارشاد مریدان پرداخت. [۲۴]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶، تهران، ۳۶۵ش.
[۲۵]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۳۰، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
[۲۶]
محمدنصیر فرصت، آثار عجم، ج۱، ص۶۲، تهران، ۳۶۲ش.
[۲۷]
حسن فسایی، فارسنامه ناصری، ج۱، ص۱۹۵، بهکوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۳۶۷ش.
۵ - سفر به حجدر حدود سال ۸۲ق به نیت گزاردن حج به مکه رفت و به هنگام بازگشت در شهر زبید یمن به مدت یک سال اقامت گزید. در این مدت بعضی از صوفیان عارف یمن همچون معروف حیرتی هاشمی نزد او برخی از آثار صوفیه را سماع کردند و در جمادی الاول ۸۳ از دست او خرقه پوشیدند و اجازهنامه دریافت داشتند. [۲۸]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۰، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۲۹]
محمد اسیری لاهیجی، «رسائل»، ج۱، ص۴۹-۵۲، ضمیمه دیوان اسیری هم.
۶ - آشنا به علوم مختلفاسیری در بازگشت به شیراز، احتمالاً در ۸۳ق، به شیخیِ خانقاه و ارشاد مریدان ادامه داد. چون او علاوه بر تصوف، با علوم شرعی مانند فقه و حدیث و تفسیر آشنا بود [۳۰]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
و چنانکه اثر مفصّل او، مفاتیح الاعجاز، مینماید، از کلام و حکمت نیز بهره کامل داشت، در خانقاه مجالس درس و بحث برگذار میکرد. بنایی، شاعر معاصر او، تصریح میکند که خانقاه نوریه همچون «قصر جهان ز حوزه علم» او با صداست. [۳۱]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۳۱، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
از اینرو، به گفته نورالله شوشتری، بجز سالکان خانقاهی، متکلمان و حکیمان روزگارش همچون جلالالدین دوان ی و میرصدرالدین محمد دشتکی شیرازی به خانقاه او آمد و شد داشته، و در بزرگداشت او اهتمام میورزیدهاند. [۳۲]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۰-۵۱، تهران، ۳۶۵ش.
۷ - در زمان صفویهبا قدرت یافتن صفویه ۰۷ق بیتردید راه و روش عرفانی اسیری مقبولتر و عامتر شده است، خاصه آنکه او با شاه اسماعیل اول د ۳۰ق رابطهای نزدیک داشته، و چنانکه گفتهاند، شاه اسماعیل در لاهیجان نزد او قرائت قرآن را فرا گرفته است. اگر این نکته درست باشد، میتوان گفت که اسیری پیش از جلوس شاه اسماعیل ۰۷ق با صفویان رابطه داشته، و از شیراز به زادگاه خود سفر کرده، و با شاه اسماعیل در آنجا آشنایی و ارتباط حاصل کرده است. به هرحال، ارتباط اسیری با شاه اسماعیل صفوی ارتباطی صمیمی و نزدیک بوده است، چنانکه پرسش شاه اسماعیل از وی درمورد سیاهپوشی او، و پاسخ اسیری مبنی بر اینکه جامه سیاه او نشان واقعه کربلا و استمرار عزای عاشورا است، حکایت از آن دارد که ظاهراً در ۰۹ق، شاه اسماعیل از خانقاه نوریه دیدن کرده [۳۳]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۲-۵۳، تهران، ۳۶۵ش.
[۳۴]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
و دیدارهایی بین او و شاه اسماعیل وجود داشته است؛ خاصه آنکه به احتمال قریب به یقین شاه اسماعیل املاک و رقباتی وقف خانقاه اسیری کرده، و تولیت خانقاه و موقوفات آن را به او و اعقابش تفویض نمودهاست. [۳۵]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶، تهران، ۳۶۵ش.
[۳۶]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۳۱، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
[۳۷]
محمدنصیر فرصت، آثار عجم، ج۱، ص۶۲، تهران، ۳۶۲ش.
علاوه بر اینها، سیاهپوشی اسیری، هرچند بهزعم برخی از معاصران به مسائل عرفانی اتصاف به نور سیاه مربوط بوده است، [۳۸]
کیوانسمیعی، مقدمه بر مفاتیح الاعجاز اسیری، ج۱، ص۴، تهران، ۳۳۷ش.
[۳۹]
کیوانسمیعی، مقدمه بر مفاتیح الاعجاز اسیری، ج۱، ص۵، تهران، ۳۳۷ش.
در حقیقت حاکی از پسندِ مذهبی و معتقدات شیعی اوست. [۴۰]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۰-۵۱، تهران، ۳۶۵ش.
او نماینده عرفان و تصوف شیعی است و سند طریقت خود را با چند واسطه به امام رضاع میرساند [۴۱]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۸۵، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۴۲]
محمد اسیری لاهیجی، «رسائل»، ج۱، ص۵۰، ضمیمه دیوان اسیری هم.
و «حبّ علی» ع و آل او را توصیه میکند و خود را «وارث علم حیدر» برمیشمارد [۴۳]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳۲، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
، با اینهمه، از پذیرفتن مریدان حنفی و شافعی اجتناب نمیکرده است. [۴۴]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۳، تهران، ۳۶۵ش.
۸ - متعادلتر نسبت به نوربخشبا اینکه اسیری بزرگترین و ممتازترین خلیفه سیدمحمد نوربخش و به قولی مایه افتخار سلسله نوربخشیه است [۴۵]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۰، تهران، ۳۶۵ش.
[۴۶]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲۹، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
[۴۷]
محمدحسین زنوزی، ریاض الجنة، ج۱، ص۵۰، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
و نیز درست است که او خود رهبری را در ذات نوربخش منحصر یافته، و لقای او را برتر از «عزت دنیا و دین » دانسته، و از وی با عناوینی چون «امام الاصفیا» یاد کرده است [۴۸]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۹، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
[۴۹]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۴۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۵۰]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۴۷، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
اما باید دانست که او به نسبت با مرادش، نوربخش، متعادلتر، و از دعاوی منسوب به وی [۵۱]
عبدالواسع نظامی باخرزی، مقامات جامی، ج۱، ص۹۱-۹۲، بهکوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۷۱ش.
دور بوده است. به همین مناسبت است که او «توسنِ عرفان» را «تند و حرون» یافته است که عارف میباید «عنان» آن را همواره کشیده دارد، و گرنه اختیار را از او میگیرد و او را گاه چون حلاج بردار میکند و گاه به زندیقی و الحاد مطعون و به جنون منسوب میدارد و گاه از مذهب و دین بیرونش میبرد. [۵۲]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۸۲، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
اینتعادل در پسندهای عرفانیِ اسیری موجب شده است که عبدالرحمان جامی - که شدیداً با نوربخش و فرزندش شاه قاسم خصومت داشته [۵۳]
عبدالواسع نظامی باخرزی، مقامات جامی، ج۱، ص۹۱، بهکوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۷۱ش.
[۵۴]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۲، تهران، ۳۶۵ش.
[۵۵]
رضاقلی هدایت، ریاض العارفین، ج۱، ص۳، بهکوشش مهدیقلی هدایت، تهران، ۳۱۶ش.
ولی با اینکه اسیری خود را ساخته «فیضِ نوربخشی» میداند [۵۶]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
و پیر خود را با «مهدی» قابل قیاس دانسته [۵۷]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۹، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
نکتهای است که متأثر از آراء نوربخش به نظر میرسد. [۵۸]
عبدالواسع نظامی باخرزی، مقامات جامی، ج۱، ص۹۲، بهکوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۷۱ش.
علاوه بر این، مقاطع بسیاری از غزلیات او نام و نشان نوربخش را در بردارد. [۵۹]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۰]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۴-۱۶، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۱]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۸، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۲]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۲۲، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
و این نیز دلیل بر بزرگداشت یاد و خاطره شیخ از سوی اوست. اما بیش از آنکه اسیری متأثر از نوربخش باشد، از تصوف خراسان و عرفان ابن عربی تأثیر پذیرفته است، چنانکه آثار او نشان میدهد، دانش و بینش عرفانی و ذوق ادبی او ترکیبی است از معرفت مولوی وار و عشق و رندی حافظانه و نظریه وحدت وجود و مظهریت اسمائی ابن عربی. [۶۳]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۴]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۷، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۵]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
ستیز او با زهد ریایی رنگ و بوی ستیهندگی حافظ را با زاهدان خودبین دارد. [۶۶]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۷]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۶، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۸]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۷، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۶۹]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۷، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
۹ - ستیز با زاهد خودپرستدر این ترکیب عرفانی، اسیری نهتنها با زاهد خودپرست و زهد خودپرستانه در ستیز است، بلکه در برابر عشق از «عقل» نیز بیزار است. [۷۰]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۱، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
او مانند حافظ و مولوی در «مکتب عشق» همه «نکات مشکل» را کشف کرده است [۷۱]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۸۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
از این رو همچنان که «عشق» را با «زهد» در تقابل مییابد، عشق و عقل را نیز دو امر متعارض میبیند. [۷۲]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۱۲-۲۶، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
این تعارض البته در جمیع شئون زندگی این جهانی و آن جهانی بین عشق و عقل وجود دارد و سرانجام، به تصور اسیری، عشق به «پیروزی» میرسد و عقل به «آوارگی». [۷۳]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص ۱۶، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
اسیری در اقلیم کشف و شهود تجربههای فردی هم داشته است، [۷۴]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۲۵، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
چنانکه خود تصریح کرده که در بدو سلوک «نور تجلی الهی» بر او ظاهر شده است [۷۵]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۶ -۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
و در ۵۲ق خود را متجلی به «تجلی صفت نور» یافته، و بار دیگر در واقعه، عالم هستی را با یک نور واحد روشن دیده است و سرانجام متجلی به «تجلی نور سیاه» شده است، یعنی به بلندترین نقطه سلوک در عرفان رسیده [۷۶]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۴، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
[۷۷]
عین القضات همدانی، نامهها، ج۱، ص۱، بهکوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۳۶۲ش.
و خود را قیوم همه عالم یافته است. [۷۸]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۲۳، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
۱۰ - آثاراز اسیری به نظم و نثر آثاری بلند و کوتاه در دست است. آثار منظوم او، اعم از مثنوی و غزل، از لحاظ لفظ و معنی متأثر از آثار مولوی و حافظ است. این تأثیر، البته در غزلیات اسیری بسیار آشکار است. او با مثنوی مولوی آشنا بوده، و به قول خود، دفتر آن اثر، جان او را حیات بخشیده، و به او «جام شراب وحدت» نوشانده است. [۷۹]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
وی نهتنها به تضمین برخی از غزلهای مولوی پرداخته [۸۰]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
و به پیروی از وی قافیههای صوتی مانند «تن تللا تلا تلا» در غزلهای خود بهکار گرفته است، بلکه حتی از لحاظ ساختار و اشکال شعری، غزلهای مولوی را در وزن، قافیه و موسیقی تکرار کرده است. [۸۱]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳۰-۳۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۲]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵۸، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
تأثیر غزلهای حافظ نیز بر غزلیات اسیری آشکار است. او خود به بزرگی حافظ اشاره دارد و « آهنگ حافظ» را سبب «به رقص آمدن جهان » میداند و دعا میکند که خداوند حافظ آهنگ حافظ باشد. [۸۳]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۶۶، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
واژگان کلام حافظ با بار معنایی خاص او در سرتاسر غزلیات اسیری مشهود است و الفاظ و اصطلاحاتی چون رند، می، شاهد، گلگشت، خرابات، پیر میکده، پیر خرابات، پیر مغان، پیر جام، محتسب، زاهد و مانند آنها در شعر او دقیقاً بوی غزلهای حافظ را دارد [۸۴]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۵]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۲، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۶]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۹، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۷]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۸]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۱۵، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۸۹]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۶، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۹۰]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۶۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۹۱]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۵۰، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
[۹۲]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۹۴، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
علاوه بر اینها، اشارات و کنایات مبتنی بر الفاظی چون مغ، مغبچه، دیر، ترسا، زنّار ترسایی و کفر و دین، از تأثیر زبان و فکر شاعران دیگری چون شیخ محمد شبستری، عطار و عراقی بر شعر او حکایت دارد.۱۰.۱ - آثار منظوماسرار الشهود، مثنویی است مشتمل بر هزار بیت، در بحر رمل مسدس مقصور هم وزن مثنوی مولوی، متضمن نکتهها و تمثیلهای عرفانی که باید میان سالهای ۶۵ - ۶۹ق سروده شده باشد؛ زیرا اشارات موجود در آن از یکسو زنده بودن سیدمحمد نوربخش را نشان میدهند و از دیگر سو از پختگی ناظم در مراحل سیر و سلوک حکایت دارند. [۹۳]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۸، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
[۹۴]
محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، ج۱، ص۵۲، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش.
اسرار الشهود به کوشش برات زنجانی در ۳۶۵ش در تهران منتشر شده است. دیوان اشعار، مشتمل بر غزلهای فارسی و عربی، ترجیعبند و رباعی است نزدیک به هزار بیت که براساس ترقیمه یکی از نسخههای آن، ناظم در ۸۳ق آن را جمع و تدوین کرده است. [۹۵]
رضاقلی هدایت، ریاض العارفین، ج۱، ص۳، بهکوشش مهدیقلی هدایت، تهران، ۳۱۶ش.
دیوان اسیری بهکوشش برات زنجانی در ۳۵۷ش در تهران طبع و نشر شده است.. منتخب مثنوی، گزیدهای است از مثنوی مولوی که اسیری در ۷۴ق آن را گرد آورده، و برخی از مشکلات را نیز به نظم تبیین کرده است. [۹۶]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۸۰، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
۱۰.۲ - آثار منثورمفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز ، مشهورترین اثر او در قلمرو عرفان و معروفترین شرح در میان شروح گلشن راز محمود شبستری است. [۹۷]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۲، تهران، ۳۶۵ش.
اسیری در ۹ ذیحجه ۷۷ به تألیف این کتاب پرداخته، و ظاهراً پیش از ۸۲ق - که نسخهای از آن در راه مکه بر او سماع شده [۹۸]
محمود فاضل، فهرست نسخههای خطی کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، ج۱، ص۹۰، مشهد، ۳۶۳ش.
آنرا به پایان برده است. شرح گلشن راز در حقیقت دانشنامهای است از مطالب و موضوعات عرفان نظری، با گرایشی آشکار بهسوی مکتب ابن عربی و با استشهاد به آیات و احادیث و روایات معروف و اشعار و اقوال بزرگان صوفیه و مشتمل بر نکتههای برخاسته از تجربهها و دریافتهای عرفانی شارح. گفتهاند که اسیری پس از تألیف، این کتاب را به هرات نزد عبدالرحمان جامی فرستاده، و او آن را تمجید کرده است [۹۹]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۲، تهران، ۳۶۵ش.
[۱۰۰]
محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۳۰، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش.
اما با توجه به موضع جامی در برابر نوربخش و فرزندش شاه قاسم، و مقابله او با نوربخشیه، [۱۰۱]
عبدالواسع نظامی باخرزی، مقامات جامی، ج۱، ص۹۱، بهکوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۷۱ش.
[۱۰۲]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۸-۴۹، تهران، ۳۶۵ش.
این نکته را باید با احتیاط پذیرفت. این شرح در طول چندین سال، همواره موردتوجه و مراجعه عام بوده، و در عصر صفویه به قلم محمد دهدار با عنوان ایجاز مفاتیح الاعجاز تلخیص شده، و در ۳۱۲ق در بمبئی به چاپ رسیده است. این اثر با عنوان جام دلنواز به ترکی نیز ترجمه شده است. [۱۰۳]
آقا بزرگ طهرانی، الذریعة،ج۳، ص۷۰-۷۱
متن کامل این کتاب بارها منتشر شده، و نسخهای نسبتاً معتبر از آن به کوشش محمدرضا برزگر و عفت کرباسی، در تهران ۳۷۱ش انتشار یافته است. «شرح دو بیت مثنوی»، گزارشی است کوتاه بر دو بیت مثنوی مولوی: چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد... که شارح در آن از خود نام برده، و آن را به خواهش «برادران دینی» ساخته است. [۱۰۴]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳۸، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
این رساله همراه با دیوان اشعار او [۱۰۵]
محمد اسیری لاهیجی، دیوان، ص۳۸-۴۱، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش.
در تهران ۳۵۷ش منتشر شده است. «اجازهنامه»، اجازهای است عرفانی که اسیری برای شیخ حیرتی و فرزندش ابوالذبیح اسماعیل به زبان عربی در زبیدِ یمن در ۸۳ق نوشته است. این اثر نیز همراه با دیوان اشعار او، در تهران ۳۵۷ش بهچاپ رسیده است.چند رساله منثور دیگر از اسیری در دست است که همه گزارشهایی است کوتاه بر ابیات دشوار عرفانی، مانند شرح بیت مشهور سنایی: عاشقان در دمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند شرح بیتِ امیر خسرو دهلوی: ز دریای شهادت چون نهنگ لا بر آرد سر ••••• تیمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش شرح رباعی منسوب به شهابالدین عمر سهروردی: دی بر سر گور زلّه غارت کردم ••••• مر پاکان را جنب زیارت کردم... شرح رباعی: از پنجه پنج و ششدر شش به در آی ••••• وز کش مکش سپهر سرکش به در آی... که هرچند عوامل سبک شناختی، نسبت آنها را به اسیری مسلم میدارد، اما از او در شرحهای مزبور نام و نشانی دیده نمیشود. این شرحها نیز همراه با دیوان اشعار او، در تهران ۳۵۷ش انتشار یافته است. نامههایی نیز اسیری به دانشمندان روزگارش فرستاده [۱۰۶]
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۳، تهران، ۳۶۵ش.
که البته تاکنون نسخهای از آنها شناخته نشده است. رسالههایی با عنوانهای «جابلقا و جابلسا»، «معاش السالکین» و چند رساله دیگر نیز به او نسبت داده شده است [۱۰۷]
سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج۱، ص۱۹، تهران، ۳۴۴ش.
[۱۰۸]
ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۳۱، تهران، ۳۶۳ش.
که البته هیچیک از این نسبتها درست نیست، زیرا «جابلقا و جابلسا» بخشی است از مفاتیح الاعجاز اسیری [۱۰۹]
محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۱۶-۱۷، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش.
که هانری کربن نیز آن را در ارض ملکوت [۱۱۰]
هانری کربن، ارض ملکوت، ج۱، ص۳۷-۴۰، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران، ۳۵۸ش.
گنجانده است و رسالهای مستقل نیست، و «معاش السالکین» رسالهای است فارسیاز سیدمحمد نوربخش. [۱۱۱]
حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۷۲۵.
[۱۱۲]
محمدرضا برزگر خالقی، مقدمه بر مفاتیح الاعجاز نک: هم، ج۱، ص۳، اسیری.
چند رساله دیگر نیز از نویسندهای بهنام حسامالدین فرزند یحیی لاهیجی تألیف در سده ۱ق، به اسیری نسبت داده شده است. [۱۱۳]
منزوی، خطی، ج۱، ص۵۵.
[۱۱۴]
آستان قدس رضوی، فهرست، ج۱، ص۶.
۱۱ - فهرست منابع(۱) آستان قدس رضوی، فهرست. (۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعة. (۳) محمد اسیری لاهیجی، اسرار الشهود، بهکوشش برات زنجانی، تهران، ۳۶۵ش. (۴) محمد اسیری لاهیجی، دیوان، به کوشش برات زنجانی، تهران، ۳۵۷ش. (۵) محمد اسیری لاهیجی، «رسائل»، ضمیمه دیوان اسیری هم. (۶) محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، بهکوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۳۷۱ش. (۷) محمدرضا برزگر خالقی، مقدمه بر مفاتیح الاعجاز نک: هم، اسیری. (۸) حاجیخلیفه، کشف. (۹) ابراهیم دیباجی، «کفاره روزهای که خوردم رمضان»، وحید، تهران، ۳۴۵-۳۴۶ش، س، شم. (۱۰) محمدحسین رکنزاده، آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران، ۳۳۹ش. (۱۱) حسن روملو، احسنالتواریخ، بهکوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۵۷ش. (۱۲) برات زنجانی، مقدمه بر دیوان اسیری هم. (۱۳) محمدحسین زنوزی، ریاض الجنة، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز. (۱۴) کیوانسمیعی، مقدمه بر مفاتیح الاعجاز اسیری، تهران، ۳۳۷ش. (۱۵) نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، ۳۶۵ش. (۱۶) ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۳۶۳ش. (۱۷) عین القضات همدانی، نامهها، بهکوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۳۶۲ش. (۱۸) محمود فاضل، فهرست نسخههای خطی کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، مشهد، ۳۶۳ش. (۱۹) محمدنصیر فرصت، آثار عجم، تهران، ۳۶۲ش. (۲۰) حسن فسایی، فارسنامه ناصری، بهکوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۳۶۷ش. (۲۱) هانری کربن، ارض ملکوت، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران، ۳۵۸ش. (۲۲) محمد معصوم معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۱۸ش. (۲۳) منزوی، خطی. (۲۴) عبدالواسع نظامی باخرزی، مقامات جامی، بهکوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۷۱ش. (۲۵) سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۳۴۴ش. (۲۶) رضاقلی هدایت، ریاض العارفین، بهکوشش مهدیقلی هدایت، تهران، ۳۱۶ش. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسیری لاهیجی»، ج۸، ص۳۵۱۳. نرم افزار عرفان ۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. |